جدول جو
جدول جو

معنی بزاد برآمدن - جستجوی لغت در جدول جو

بزاد برآمدن(مَ / مُ ئو جَ)
مرکّب از: ب + زاد + برآمدن، بسیارساله شدن. سالخورده شدن. بزرگسال شدن. کهل شدن. مکاهله. تبدین. اسنان. (تاج المصادر بیهقی)، تذکیه. کبر. (از دهار)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زاد برآمدن
تصویر زاد برآمدن
زاد برآمدن، پیر شدن، سال خورده شدن، پیر بودن
فرهنگ فارسی عمید
(بِ بَ مَ دَ / دِ)
مرکّب از: ب + زاد + برآمده، به پیری رسیده. زنی را گویند که بسیارپیر شده باشد و سال بسیار بر او گذشته باشد. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، کبیر. مسن. (از دهار)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بزاد برآمدگی
تصویر بزاد برآمدگی
کبر، بزرگسالی
فرهنگ لغت هوشیار